نتایج جستجو برای عبارت :

آش نخورده و دهن سوخته

آﻗﺎ ﺴ ﻣﺪﻭﻧﻪ ﺣﻢ ﺷﺮﻋ ﺍﻦ ﺑﻮﺳﻬﺎﻣﺠﺎﺯ ﺩﺍﺧﻞ چت ﻪ؟



ﺍﻟ ﺍﻟ ﻧﺮﻢ ﺟﻬﻨﻢ !؟ 
ﻭﺍﻻ...آش نخورده و دهن سوخته☹️
..................................... 
جای اینهمه ماکان بند و هورش بند و  فلان و بیسار بند چهارتا سیل بند درست درمون داشتیم الان واسه مردم مفیدتر بود:))
آب حیات است پدر سوختهحب نبات است پدر سوختهوه چه سیه چرده و شیرین لب استچون شکلات است پدر سوختهآب شود گر به دهانش بریتوت هرات است پدر سوختهتا بتوانیش بگیر و بکنوم و صلات است پدر سوختهمی نرسد جز به فرومایگانخمس و زکات است پدر سوختهسخت بود ره به دلش یافتنحصن کلات است پدر سوختهتنگ دهان. موی میان. دل سیاهعین دوات است پدر سوختهاحمد و از مهر چنین منصرفخصم نجات است پدر سوختهبا همه ناراحتی و بد دلیخوش حرکات است پدر سوختهقافیه هرچند غلط میشودباب لواط
ای کز غم تو سپاه جان سوخته شدجان‌ها به لب آمد و جهان سوخته شد منطق ز بیان فتاد و زین مشعل صبحشولای عدد کشان‌کشان سوخته شد خاموش شد آن چراغ افسون و فسادافسانه‌ی این کون و مکان سوخته شد آن شاهد وصل آمد از حجله‌ی نامهر بود و نبود و این و آن سوخته شد ساقی به میان آمد و این چرخ عدمبا آدم و غیر عاشقان سوخته شد مغبون بهاران و صد افسون خزانبا عطر گلاب و گلسِتان سوخته شد گفتند هر آیینه که عصری دگرستهر آیینه اعصار گران سوخته شد حلمی به مقام روح چون
  این چه بهاری ست ؟ ز پاییز هم افسرده ترم ...
آه که از باغ گلی سوخته پژمرده ترم
 
جور و جفا از تو کشیدیم و نگفتیم چرا ...
از تن فرشی که رفو نخورده پا خورده ترم
 
حال اگر آتش بشوی هم نشود دور شوم
شعله شدی پیش تو از دیگ سیه چرده ترم 
 
از بر من می گذری حسرتم افزوده کنی
از دل مادری به نامادری آزرده ترم ... 
 
#الهام_ملک_محمدی #غزل #غزل_معاصر
 
 
هرگز سعی نکنید با قاشق فلزی غذای سوخته و چسبیده به قابلمه را تمیز کنید؛ چرا که تنها به وسایل خود آسیب می زنید. در سوختگی شدید قابلمه که با شستن سیاهی قابلمه بر طرف نمی شود و همچنان غذای سوخته کف آن چسبیده است
در سوختگی شدید قابلمه که با شستن سیاهی قابلمه بر طرف نمی شود و همچنان غذای سوخته کف آن چسبیده است، برای تمیز کردن قابلمه سوخته مقدار زیادی جوش شیرین روی غذای سوخته ریخته و آب را تا حدی اضافه کنید که جوش شیرین خیس شود. چند ساعت صبر کنید و سپ
آیا دهه شصتی‌ها واقعا نسل سوخته جامعه‌ هستند؟
دهه شصتی‌ها به بچه‌هایی که بین سالهای ۶۰ تا ۶۹ به دنیا آمدن میگن. ولی نکته جالب در مورد دهه شصتی‌ها پسوند نسل سوخته است، که بلافاصله پشت سر کلمه دهه شصتی‌ حاضر میشه. انگار این نام ارث پدری دهه شصتی‌هاست. اما آیا واقعا دهه شصتی‌ها نسل سوخته‌اند؟
ادامه مطلب
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
اگر دنبال یک مقصد متفاوت برای ایرانگردی هستید، شهر سوخته زابل همان جایی است که دنبالش هستید. شهری باستانی با رمز و راز فراوان!
برای دسترسی به شهر سوخته ابتدا باید به زابل سفر کرد. شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در حاشیه‌ی جاده‌ی زابل به زاهدان قرار دارد.
تا کنون کشفیات عجیب فراوانی در شهر سوخته صورت گرفته اما رازهای زیادی هم هنوز سر به مهر مانده اند!
در اینجا؛ یک چشم مصنوعی کشف شده که زمان ساختش به ۴۸۰۰ سال پیش برمیگردد و متعلق به زنی ۲۵ تا ۳۰
ترافیک اول جاده چالوس؛ صبحانه نخورده و ضعف زده و خواب آلود سر ظهر در حالی که رله های فیوز سوخته بود و کولر هم کار نمیکرد؛ گفت اصلا قابل بخشش نیست 
گفتم اتفاقا یکبار نبخش. اصلا اونی که گفته " لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست " لذت انتقام رو تجربه نکرده بوده. 
بد بودن گاهی چقدر خوبه. اگر فقط در حد روایت و حرف باشه، نه بیشتر.
#امام_سجاد علیه السلام یک جمله‌ای دارند در دعای #ابوحمزه_ثمالی که می‌فرمایند:وَحُبّی لَکَ شَفیعی اِلَیْکَ...و عشقم به تو واسطه‌ام به پیشگاه توست...حُبّ یعنی آتش!آتشِ دل!حضرت می‌فرمایند:خدایا من سوخته‌ام دیگر! مرا باز در آتش دوزخ خواهی سوزاند؟من سوخته‌ی تو بوده‌ام تا بودمدر آتش دوزخم چه می‌سوزانی؟آیت الله سیدحسن عاملی
آیا دهه شصتی‌ها واقعا نسل سوخته جامعه‌ هستند؟
دهه شصتی‌ها به بچه‌هایی که بین سالهای ۶۰ تا ۶۹ به دنیا آمدن میگن. ولی نکته جالب در مورد دهه شصتی‌ها پسوند نسل سوخته است، که بلافاصله پشت سر کلمه دهه شصتی‌ حاضر میشه. انگار این نام ارث پدری دهه شصتی‌هاست. اما آیا واقعا دهه شصتی‌ها نسل سوخته‌اند؟
ادامه مطلب
می‌گویند تا دوش سد‌ها را باز نکرده‌ایم، خانه‌به دوش شوید و بروید. این‌بار مثل دفاع مقدس خانه‌هایتان خراب نمی‌شود، تنها توی آب می‌شود. اما نه، همه‌ی شما نباید بروند، عده‌ای هم باید روی مین، زیر آب، توی زیر‌زمین  بروند. درست مثل آن سال‌ها عده‌ای باید دفاع بکنند و عده‌ای تمرین مقدس شدن. دفاع مقدس به همین شور گرفتن‌ها و سور گرفتن‌ها زنده است. دیدید چه قدر خوب شد این سال‌ها خرمشهر را خرم نکردند، شهر نکردند، مدیران ما توی خواب این روزها
نسل سوخته ما بودیم که روزی که مدرسه تعطیل می‌شد کله سحر تا دم در مدرسه می‌رفتیم می‌فهمیدیم تعطیله برمی‌گشتیم نه اینا که علاوه بر شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها، دوتا مامانبزرگاشونو و خاله و دایی و عمه ها و عموهاشون و حتی خاله مامانشون تک‌تک زنگ می‌زنن مطمئن شن خبر تعطیلیو شنیدیم!
امروز رفته بودم پیش دوستم.
برگشت گفت که فلانی؛ اسم تی ای مون چی بودش؟
منم نگاش کردم.
گفت مثلا باقالی پور؟
گفتم آره انگار
گفت تو با اون رل زدی آیا؟
گفتم وات؟
گفت بچه ها میگفتن تو با اون رل زدی؟ جان من نکردی؟
من : دقیقا کی همچین حرفی زده؟
تازه میگه یادم نیس عن خانوم.
گفتم والا آش نخورده دهن سوخته.
کونیا.
بیان برن این تو همشون.
تازه آخرش میگه پسره بد هم نیستا. قبلا میگفت اه پیف چون پسره تحویلش نمیگرفت.
گفتم گوه نخور.
حس میکنم چوب تو اونجای پسره کردن چو
قاصدک سوخته | فرزانه رجبی
نام رمان:#قاصدک_سوخته
نویسنده: فرزانه رجبی
ژانر:عاشقانه ، اجتماعی
خلاصه رمان قاصدک سوخته:
دانلود رمان قاصدک سوخته؛ داستان در مورد دختری شهرستانی را روایت می کند که به تهران اومده که با کار کردن بتونه خرج خودش را در بیاره که در شرکت خدماتی که مشغول کار شده به مهمانی فرستاده میشه و در اون مهمانی متوجه میشه کسی قصد کشتن یکی از مهمان های که در اون جمع حضور دارند را داره
 
 لینک دانلود رمان قاصک سوخته :
دانلود رمان قاصدک
اگر از قابلمه‌ها به درستی نگهداری کنید، آن‌ها می‌توانند مدت زیادی عمر کنند و برای چند سال مفید باشند. تمیز کردن غذا‌های سوخته از قابلمه یکی از مهمترین موارد نگهداری از وسایل آشپزی است، بنابراین این مهم است که بدانید چگونه و چه مدت آن‌ها را خیس کنید، و با چه روشی سوختگی‌ها را از بین ببرید. در اینجا ۳ روش کاربردی برای تمیز کردن قابلمه سوخته یاد داده شده است.
ادامه مطلب
عادت به فکر کردن را با هر مکافاتی که بود مدت‌هاست از سرم انداخته‌ام...برای همین انقدر فکر کردن و مرور اتفاقات برایم عجیب شده که از پس گذشتن این دو روز، باید مغزم را دربیاورم، فیوزهای سوخته‌اش را عوض کنم بعد...چند روزی به گمانم بیرون باشد بهتر است...تقویم که گذرش به برخی عددها می‌خورد، خیالم آب روغن قاطی می‌کندمیشود همین بلبشو...
قاصدک سوخته | فرزانه رجبی
نام رمان:#قاصدک_سوخته
نویسنده: فرزانه رجبی
ژانر:عاشقانه ، اجتماعی
خلاصه رمان قاصدک سوخته:
دانلود رمان قاصدک سوخته؛ داستان در مورد دختری شهرستانی را روایت می کند که به تهران اومده که با کار کردن بتونه خرج خودش را در بیاره که در شرکت خدماتی که مشغول کار شده به مهمانی فرستاده میشه و در اون مهمانی متوجه میشه کسی قصد کشتن یکی از مهمان های که در اون جمع حضور دارند را داره
 
 لینک دانلود رمان قاصک سوخته :
دانلود رمان قاصدک
امروزه،آدما خیلی برداشت های اشتباهی از حرف و رفتار های دیگران میکنن،یه چیزی درموردت میگن که تو شاخ در میاری.آدم باید توجه کنه به رفتار هایی که میکنه و حرفایی که میزنه،چون گاهی اوقات،بدون اینکه خودت با خبر بشی،متهمت میکنن.تهمتی بهت میزنن که حتی تو بهش فکرم نکردی و اصلا منظورت اون نبوده.نمیشه گفت قضاوت،باید گفت برداشت اشتباه زیاد شده مخصوصا برداشت اشتباه از رفتار آدما.یه جورایی اگه حواست نباشه،گناهکار میشی.اون موقع ست که حکایتت میشه،آش نخ
 «باریستای فلان کافه قهوه رو میسوزونه !»این جمله هنوز هم تو روزمره ی کافه رو‌ها شنیده میشه . می خواهیم بررسی کنیم ببینیم  «قهوه تو چه حالتی می‌سوزه ! »اول در‌مقدمه بگم که سه حالت کلی در عصاره گیری قهوه داریم :کم عصاره گیری شده (underextration)عصاره گیری متعادل ( Balance)بیش عصاره گیری شده (overextraxion)اینو بگم که قهوه ممکنه طعم سوختگی  بده و‌دلایلی‌ شامل «بیش عصاره گیری»بودن داشته باشه یا توی فرآیند رُست اشتباهی رخ داده باشه و یا دلایل مختلف ، ولی به اون
 «باریستای فلان کافه قهوه رو میسوزونه !»این جمله هنوز هم تو روزمره ی کافه رو‌ها شنیده میشه . می خواهیم بررسی کنیم ببینیم  «قهوه تو چه حالتی می‌سوزه ! »اول در‌مقدمه بگم که سه حالت کلی در عصاره گیری قهوه داریم :کم عصاره گیری شده (underextration)عصاره گیری متعادل ( Balance)بیش عصاره گیری شده (overextraxion)اینو بگم که قهوه ممکنه طعم سوختگی  بده و‌دلایلی‌ شامل «بیش عصاره گیری»بودن داشته باشه یا توی فرآیند رُست اشتباهی رخ داده باشه و یا دلایل مختلف ، ولی به اون
آموزش استخراج طلا از بورد های الکترونیکی مثل cpu های سوخته تراشه های سوخته بورد های سوخته مادر بورد های سوخته 100 درصد پر درامد و تضمینی
 
لینک : 
  
آموزش استخراج طلا از بورد های الکترونیکی
این فایل آموزشی شامل کلیه لوازم لازم جهت استخراج طلا به همراه توضیح کامل مراحل استخراج می باشد .                                                                                                                                                                                                
- روغن های پایه تصفیه:روغنهای پایه ای هستند که از تصفیه روغنهای کارکرده (سوخته ) موتور بدست می آیند و به دلیل پایین بودن تکنولوژی تصفیه دارای کیفیت پایینی می باشند. علاوه بر دستگاههای آزمایشگاهی ، حس بینایی و بویایی می تواند در شناختن این نوع روغنها کمک کنند.
روغنهای پایه تصفیه ، دارای بوی تند اسید و یا بوی سوختگی هستند و معمولا رنگ این روغنها "آلبالویی" می باشد.
داشتم کتابها و دفترها و به طور کلی وسایلم رو دسته بندی میکردم که کدوم رو باید با خودم ببرم و کدوم رو بذارم توی اتاقم خاک بخورهدوتا نامه ی عاشقانه که خودم مخاطبش بودم رو پیدا کردم
راستش حوصله ی خوندنشون رو نداشتم.حتی خبری هم از کنجکاوی نبود !! فکر کن! لحظه ای دلم نخواست بدونم توش چی نوشته شده
فقط به خودم گفتم چرا اینا رو نگه داشتی؟اگه یکی ببینه میشه آش نخورده و دهن سوخته :)) آبروریزی و حالا بیا ثابت کن که تو حتی نخوندیش بابا !!
فندک خوابگاهم رو برد
خیلی چیزها از دور قشنگه..
یه منظره پر از گل و گیاه
یه رودخونه
یه کوه
وقتی نزدیکش میشی ممکنه هنوزم زیبا باشه اما خطرات و نکته های منفی رو هم بهتر لمس میکنی و میبینی.
یه صخره و رودخونه هر چقدر از دور پر جوش و خروش باشه و حس طراوت به آدم دست بده از نزدیک همش مواظبی که پاهات سُر نخوره و بیفتی و دنده هات بشکنه..!
توی جنگل همش نگرانی نکنه حشره ای عقربی ماری نیشت بزنه! وقتی وارد جنگل میشی در کنار زیباییش خطراتشو بیشتر میفهمی..
اما یه آدم!
آدم ها هم از دور ق
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توستکوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توستصورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توستآه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست

عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا حشر گواهِ من و توستغربتم را همه دیدند و تماشا
  این چه بهاری ست ؟ ز پاییز هم افسرده ترم ...
آه که از باغ گلی سوخته پژمرده ترم
 
جور و جفا از تو کشیدیم و نگفتیم چرا ...
از تن فرشی که رفو نخورده پا خورده ترم
 
حال اگر آتش بشوی هم نشود دور شوم
شعله شدی پیش تو از دیگ سیه چرده ترم 
 
از بر من می گذری حسرتم افزوده کنی
از دل مادری به نامادری آزرده ترم ...
 
#الهام_ملک_محمدی
#غزل
#غزل_معاصر
 
متن حکایت :
روزی شخصی نزد طبیب رفت و گفت شکم من به غایت درد می کند آن را علاج کن که بی طاقت شده ام طبیب گفت : امروز چه خورده ای؟ مریض گفت : نان سوخته طبیب غلام خود را گفت : داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم مریض گفت : من درد شکم دارم داروی چشم را چه کنم ؟ طبیب گفت : اگر چشمت روشن بودی نان سوخته نمی خوردی
باز نویسی حکایت : روزی، فردی به دیدن پزشک می­رود و به او می­گوید:شکم من بسیار درد می­کند آن را درمان کن که بسیار من را اذیت می­کند. پزشک گفت: امروز چه
نزدیک یک ماه پیش بود سرکار بودم داشتم میرفتم یه سری به کارگرهای افغانی بزنم که گوشیم زنگ خورد از دفتر کارم بود ریس پشت خط بود بعد احوال پرسی و چرت پرت گفتنها ریس گفت آقای محترم از اداره مالیات زنگم زدندگفتند به آقای ..... بفرمائیند بیاند مالیات خودشون را پرداخت کنند .
این شماره تلفن اداره مالیات زنگ بزن بپرس جریان چیه خلاصه زنگ زدم و بعد معرفی کردم خودم را به طرف اونم با کمال خونسردی گفت دوست عزیز شما در سال ۱۳۹۲ یک خرید داشتیند
به مبلغ 3200.000.000.00
صبح زود رسیدم خونه...
بابام لباس پوشیده بود بره دنبال برادرم بگرده.
با هم رفتیم...
شهر مثل منطقه جنگی بود، چراغ راهنمایی نبود، نرده های جدا کننده بی آر تی ها رو کنده بودن و هنوز از بعضی بانک ها که دیشب سوزونده بودن دود میومد بیرون. 
رفتیم زندان، گفتن تو لیست ما اسمش نیست.
یگان ویژه، گفتن هیچ کس رو اینجا نیوردن.
امنیت اخلاقی، گفتن نیست.
دل نگران برگشتیم.
...
دم ظهر یکی از دوستان زنگ زدن و گفتن از طریق یه بنده خدایی پیگیری کردن و فهمیدن توی اطلاعات فل
هنوز حرفای ا... تو گوشمه
_خانوم ق...شما خیلی بی احساس وسردی 
بابچه ها سردی و...
من اشک میریختم جلوی اون واون منو متهم میکرد!
_سعی کردم این اخلاقای بچه گونتونو بذارین کنار و...
من بی دفاع تر ازهمیشه...حرف نزده و تهمت!مثل آش نخورده ودهنی که سوخته!
اون روز یادمه ج اومد گفت آقای ا...گفت چرا این زودتر ازهمه میاد!
تو جلسه همون آقای ا....گفت بابت ساعتای قبل کار حقوقی نمیدیم!
من تو ذهنم روزایو مرور میکنم که همون آقای ا...گفت کارای غرفه باخودته بیا رنگ بزن وانجام
اگر با سنگ‌های طبیعی آشنایی داشته باشید می‌دانید که سنگ فیروزه یکی از سنگ‌های معدنی زیبا به رنگ آبی است. اهمیت سنگ فیروزه چه در میان صنعتگران و فعالان حیطه زیورآلات و چه در حوزه صنایع دستی بسیار زیاد است. رنگ سنگ فیروزه در طیف آبی روشن تا سبز مشاهده می‌شود. مرغوب‌ترین و با کیفیت‌ترین سنگ فیروزه از معادن ایران به ویژه نیشابور استخراج می‌شود. علاوه بر کشور ما ایران کشورهایی مانند مصر، آمریکا و مکزیک نیز دارای معادن فیروزه هستند.
ادامه مطل
سوختگی فرش به خصوص برای فرش های دستباف خیلی میتواند خطرناک باشد ، به این صورت که اصلا قابل جبران نیست.
در کارخانه های قالیشویی فرش های سوخته شده را آن قسمت سوخته شده را میبرند و بعد آن قسمت را رفو میکنند. اما این روش باز هم برای هر نوع سوختگی قابل اجرا نیست.
 
روش های ترمیم سوختگی فرش به نوع سوختگی بستگی دارد.
انواع سوختگی به صورت معمول به روش های زیر میباشد:
 
سوختگی با قابلمه داغ
 سوختگی با سیگار 
 سوختگی با زغال قلیان
 سوختگی با اتو
در لحظه ا
رمان قلب سوخته
دانلود رمان قلب سوخته اثر س.شب با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان رمان درباره دختری به اسم سپیده است که یک زندگی عادی دارد ولی در یک شب بارانی سانحه ای برایش پیش می آید که سرنوشتش تغییر میدهد ، عشق ممنوعی را تجربه میکند که راه فراری از آن ندارد …
خلاصه رمان قلب سوخته
ماجرا از اینجا شروع شد که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم ... پاشو دختر چقدر میخوابی مگه تو ساعت ۸ کلاس نداری!
بازم کلاس
خوش گذشت. چهار نفر بودیم و از عصر پنجشنبه تا ساعت دو و سه صبح جمعه را پای ساکر گذراندیم. بردیم، بردیم، بردیم، بردیم، بردیم، بردیم، باختیم، بردیم، باختیم، باختیم، باختیم، باختیم... سوار شدم. استارت زدم. یکی از آن سه نفر را تا خانه‌اش رساندم و تا خانه در خواب و بیداری راندم. روی تخت دراز کشیدم. خوابم نمی‌بُرد. غلت زدم به چپ. پتو را کنار زدم. سردم شد. پتو را کشیدم. گرمم شد. غلت زدم به راست. پشتم در مواجهه با هوای آزادی که از پنجره می‌آمد یخ کرد. غلت ز
مرد فقیری بود
دست و بالش تنگ بود
دارو ندارش یه قالیچه بود که اونم یه گوشه اش سوخته بود...
این قالیچه رو گذاشت رو شونه اش و راهی بازار شد که بفروشه و بزنه به زخم زندگیش!
ولی هرجا میرفت بهش میگفتن این قالیچه اگه سالم بود ازت ۵۰۰میخریدیم...!
ولی حالا که یطرفش سوخته اس ۱۰۰تومن!
ادامه مطلب
رمان قلب سوخته
دانلود رمان قلب سوخته اثر س.شب با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان رمان درباره دختری به اسم سپیده است که یک زندگی عادی دارد ولی در یک شب بارانی سانحه ای برایش پیش می آید که سرنوشتش تغییر میدهد ، عشق ممنوعی را تجربه میکند که راه فراری از آن ندارد …
خلاصه رمان قلب سوخته
ماجرا از اینجا شروع شد که با صدای مادرم از خواب بیدار شدم ... پاشو دختر چقدر میخوابی مگه تو ساعت ۸ کلاس نداری!
بازم کلاس
آخ خدای من! تکرار دل آشوبی های این دخدر تا کی باید سیاهی های این دنیا را سیاه مشق کند؟
خسته از نجوای خود آزارانه "ببین و دهان به تحسین بگشای"، بال های ترکیده از فهم عظمت نقصان بنشسته بر گردنه ی کردارم را بر سر خاکستر باورم گشوده فریاد دردا دردا درمانا مانا ماناگر به گلو می اندازم.
هان! ای دهل‌چی بختِ برگشته‌ی زندگیِ من! کی نوای "بهاران آمدت" دیگر صرف کاست غم عمو نوروز از فراغ ننه سرما نمی شود؟
کی دستم به قلم می رود تا برای رضای خدا و یکبار هم که ش
بسم الله الرحمن الرحیم ./
شب عید مبعث را در مسیر بازگشت از تعطیلات نوروز گذراندیم. نصف شب رسیدیم. صبح ساعت یازده بیدار شدم! با اینکه به جز مقدار کمی تنقلات چیزی به عنوان شام نخورده بودیم ولی صبح گرسنه ام نبود تصمیم گرفتم روزه ی قضا بگیرم. روزه گرفتم و به همان حال تمام کارهای خانه را انجام دادم! مشغول مرتب کردن لباس ها بودم که یک چیزی صدا داد و برق قطع شد. راستش کمی ترسیده بودم! از اینکه مبادا وسیله ای سوخته باشد یا خدایی نکرده آتش سوزی شود. آقای ه
اگر با سنگ‌های طبیعی آشنایی داشته باشید می‌دانید که سنگ فیروزه یکی از سنگ‌های معدنی زیبا به رنگ آبی است. اهمیت سنگ فیروزه چه در میان صنعتگران و فعالان حیطه زیورآلات و چه در حوزه صنایع دستی بسیار زیاد است. رنگ سنگ فیروزه در طیف آبی روشن تا سبز مشاهده می‌شود. مرغوب‌ترین و با کیفیت‌ترین سنگ فیروزه از معادن ایران به ویژه نیشابور استخراج می‌شود. علاوه بر کشور ما ایران کشورهایی مانند مصر، آمریکا و مکزیک نیز دارای معادن فیروزه هستند.
ادامه مطل
به کبریت های نیم سوخته ی خیس قسم بخورم یا به تکه سوسیسِ چسبیده به کف ماهیتابه؟ به کندن پوستِ لبم، یا پوست های قهوه ای دلمه بسته روی زخم های حاصل از کفش های پاشنه بلند دو هفته ی پیش؟ به پخش شدنِ عطرهای ارزان قیمتِ مردانه وسط بوی سوخته ی پلو یا به بوی جوهر نمک اولِ صبح وسط بوی کثافتِ دستشوئی ها؟ به صدای زمخت یاالله گفتنِ تعمیرکار ساعتِ هفت صبح یا به صدای ریز و ملوس گربه های تازه پا گرفته یک ساعت پس از نیمه شب؟ به چه چیز اینجا قسم بخورم که بفهمی من
قربانی بر ایوان می خواند : روزگار غریبی ست نازنین
از زبان شاملو می گفت..
" دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم ... "
هق هق گریه سر دادم در کنار پدرم.نگاه عجیبش قابل لمس بود.
خواند: دار و ندار من و دل سوخته در آتش درد
 من حس آوار را بار ها لمس کرده ام. نمی دانم آن هایی که در پلاسکو سوختند و به لقای عاشق حقیقی رسیدند، چه حسی داشتند، اما در سوختن من همیشه سکونی مثل شمع بوده، همچو شمع سوخته ام و شاید فقط سوختنم جایی را روشن کرده باشد، همچو شمع!!!
ن
کتابی را شروع کردم با نام نخل و نارنج از نویسنده ای که زیاد از او خوشم نمی آید یامین پور، تا اینجا که رسیدم بد نبود شاید مروری بر آن داشتم. عیدتان هم مبارک با یک روز تاخیر برای ایرانیان و دو روز تاخیر برای باقی مسلمانان. بگذریمالقصه داستان امروز روایت جالب استاد روانشناسی است از زمان حال، ربطی هم به روانشناسی ندارد اصل حرف جذاب است. گفت "تمام این حرف ها که می گویند در حال زندگی کن غلط است ما زمان حالی برای زندگی نداریم یکی گذشته است یکی آینده،
فروش آپارتمان ۱۰۰ متری نوساز در کوهک
 
واحدی به متراژ ۱۰۰ متر در گلستان غربی ، منطقه کوهک با امکاناتی به شرح ذیل به فروش می رسد :
پارکینگ
انباری
آسانسور
۲ خوابه
کلید نخوردهفروش آپارتمان ۱۰۰ متری نوساز در کوهک 
واحدی به متراژ ۱۰۰ متر در گلستان غربی ، منطقه کوهک با امکاناتی به شرح ذیل به فروش می رسد :
پارکینگ
انباری
آسانسور
۲ خوابه
کلید نخورده
 رفتی و غم برگ و برت در بغلم ماندصدخاطره وقت سفرت در بغلم ماند
خوابیده ای ای خواب زده در بغل خاکبیخوابی وقت سحرت در بغلم ماند
بستی به نوک تیر دلم را و پریدیشال عربی کمرت دربغلم ماند
تیرسه پر آمد سپرت بند به مو شدای بی سپر من سه پرت در بغلم ماند
آتش زده ولله مرا کاش ببینیقدری نم چشمان ترت دربغلم ماند
سیراب شدی یا نشدی؟آب نخوردی؟خشکی لبت با جگرت در بغلم ماند
رفتی و شبم بی تو دگر ماه نداردخاموشی روی قمرت در بغلم ماند
این تیر که نه!نیزه بی رحم تورا
امروز یه جمجمه و چند تا تیکه استخون از تخت جمشید فرستاده بودن واسه استادم که سن و جنسش رو تشخیص بده.کار استاد من این نیست و اصولا یه آنتروپولوژیست باید نظر میداد اما خب از دیدگاه آناتومی هم میشد به نتیجه رسید.
من قبلش دو تا مقاله خونده بودم و تا جمجمه رو دیدم تشخیص دادم که مربوط به یه خانم هست. اما تشخیص سنش از عهده ی من خارج بود. دیگه استاد دونه به دونه نشانه ها رو بررسی کرد و در نهایت فهمیدیم  یه زن بیست و چند ساله بوده.
تو قسمت پشتی سرش جای دو ت
گشنم شده بدجوری از صبح تا حالا بجز سه لیوان چای چیز دیگه ای نخورده ام !!!!! لعنتی باید ساعت 16:30 بشه که برم بیرون بدی اینکه باید بعد اینجا برم یاناکار نمیدونم چرا به حبیب کاف گفتم اوکی انجام میدهم ولی خب برم خونه مامان خانم روی اعصابم پیاده روی میکنه
معمولاً یک هارد بعد از خرابی و سوخته شدن قابل شناسایی نیست. سوختن هارد عموما  به مرور زمان رخ می دهد البته در بعضی مواقع شاید اصلا متوجه مشکل هارد نشوید و یکباره بفهمید هارد شما سوخته است. هارد ها عموما فعالیت تقریبا بی صدایی دارند اما اگر از هارد شما در زمان انجام عملیات صدای خاصی بر آمد که نامتعارف بود بدانید که هارد در حال احتزار است و نزدیکی نابودی است پس باید فکری به حال آن کنید. به هر حالهارد نیز مانند قطعات دیگر الکترونیکی به خودی خود
پای پدرش روی فرش خونه سر خورده بود و تا پدر از بیمارستان مرخص بشه به هم ریخته و آشفته بود.
دیروز که با آرامش گفت میفهممت میخواستم بگم پای آقا رضا از زندگی سُر نخورده؛ قطع شده. 
نمیتونم تنها برم بهشت زهرا...چند بار تلاشم رو کردم برم. یا تصادف میکنم یا گم میشم.
احساس وقتهایی رو دارم که گم میشدم. خجالت میکشیدم به بقیه بگم گم شدم.
خرس خیاط ولو شده‌بود روی حصیرش و کتاب «چطور دوخته‌هایمان را زیبا، دوز کنیم» می‌خواند. کتاب به نکاتی اشاره کرده بود که هیچ وقت به مغز خرس خیاط خطور نکرده‌بود و حتی از کنار کله‌اش هم اتفاقی عبور نکرده‌بود. حیرت زده از روش‌های بریدن و دوختن، می‌خواند و حواسش به خوراک روی اجاق نبود. 
نزدیکی‌های ظهر بود و خوراک که آشِ عسل بود، قل‌قل‌کنان با محتویاتش می‌جوشید و در قابلمه بالا و پایین پران، سرِ خوراک داد می‌زد: یواش‌تر! از کت و کول افتادم.
خ
سیاه شدن صفحه گوشی Samsung galaxy A5 2017 جزو آن دسته از مشکلاتی است
که باعث نگرانی کاربران می شود زیرا این احتمال وجود دارد که ال سی دی گوشی
شما سوخته باشد.
اما باید به این نکته توجه داشته باشید که سیاه
شدن یا خاموش شدن صفحه گوشی A5 ممکن است در اثر اختلالات نرم افزاری یا
مشکلات سخت افزاری باشد که اگر صفحه نمایش گوشی شما در اثر ضربه ، فشار ،
نفوذ مایعات و ... سوخته باشد، ال سی دی قابل تعمیر نیست و باید تعویض
گردد.
شما می توانید جهت استعلام هزینه تعویض ال
معبود من
روزگاری ک در خیالم رنگ ها تمیزو دست نخورده بودند برایت شبانه روز از رنگین کمان مینوشتم,از زلال قلب های روان در دستم..
از نگاه سبز تو
از دوست داشتن های بی چون وچرا
قرار نبود سنگ روی سنگ بندنباشد!
قرار نبود روزگار مارا حواله ی هندوانه ی سر بسته کند...
 
بسته شد بازهم کمر از ما
تا بگیریم یقه از آمریکا
دامب دامب ترامپ شر شده است
ضرب شصتی نخورده تا حالا
نیستیم اهل جنگ و خونریزی
دور باشد خدا کند از ما
وقت تحمیل آن دگر ساکت
ننشینیم مثل پشمک ها
دودمان خراب آل سعود
میرود جمعشان به روی هوا
جنگ جنگ است و عزت و شرف است
یک کتاب است بحث این معنا.
احمد_یزدانی
دانلود فیلم کبریت سوخته با حجم کم و کیفیت عالی
فیلم سینمایی کبریت سوخته شاهرخ استخری را از رسانه عسل دانلود با بهترین کیفیت دانلود کنید.
Exclusive Movie: Film “Matches burnt” by Director Kazem Masoumi With Teaser And Review In AsalDl
خلاصه داستان : داستان مردی به اسم کاوه با عابر پیاده ای تصادف میکند و به همین دلیل به زندان میرود.او به طور غیرمنتظره ای توسط پدر همسرش حاجی توسلی با قید ضمانت آزاد میشود.کاوه بعد از آزادی متوجه میشود برادرش کشته شده…
 
بازیگران فیلم کبریت سوخته :
▶ شا
 دوست های خوبمون رو نگه داریم❤ همون هایی که میان از پشت سر میدون سمتت . دست میذارن رو چشم هات. میگن من کی ام. همون عینکی های مو فرفری جذابی که بوی قهوه ی سوخته میدن .
حتی غم پشت خنده هات رو هم میفهمن
..دنیا خیلی از این آدم ها می خواد تا جنگ ها تموم بشه .
تا توی پاییز صدای خش خش برگ بشه پناهگاه ..
 
 
ی کاج مطبق دارم یک ساله تکون نخورده
نه خشک میشه نه رشد میکنه
یک سااااااااااااااالههه
قبلش خیلی بچه بهتری بود
ولی الان دیگه دلمو زده
قشنگه ها
ولی اگر من میخواستم ی گل خوشگل ثابت و ایستا داشته باشم خو گل مصنوعی می گرفتم
چه کاریه هی من میام پای جنابعالی آب و کود می ریزم و خاکتو هم میزنم و شما هیچی به هیچی:/
امروز یه جمجمه و چند تا تیکه استخون از تخت جمشید فرستاده بودن واسه استادم که سن و جنسش رو تشخیص بده.کار استاد من این نیست و اصولا یه آنتروپولوژیست باید نظر میداد اما خب از دیدگاه آناتومی هم میشد به نتیجه رسید.
من قبلش دو تا مقاله خونده بودم و تا جمجمه رو دیدم تشخیص دادم که مربوط به یه خانم هست. اما تشخیص سنش از عهده ی من خارج بود. دیگه استاد دونه به دونه نشانه ها رو بررسی کرد و در نهایت فهمیدیم  یه زن بیست و چند ساله بوده.
تو قسمت پشتی سرش جای دو ت
اگه یه دوست خوب داشتید که ادعای رفاقت صمیمیش با شما به عنوان تنها فرد زندگیش میشد ، بعد در 4 ماه شما دوبار بهش رو میزدین واسه کمک و اظهار نیازمندی میکردین و کاری نمیکرد باز هم حس خوب و شفافتون دست نخورده میموند؟چیکار میکردید بعدش؟
با این تفاسیر که دلایلش واسه رد کمک رو نتونید عمیقا بپذیرید
ا اینکه الان ساعت یک و بیست و چهار است و من پشت پنجره ی اتاقم افتاده ام و گلدون ها را دید میزنم و یک مشت کتاب هم جلویم پهن است، و فقط پهن است ، دارم میمیرم . نه راستش اصلا مردنم از این ها نیست :/ من ا اینکه نمیتوانم با کسی که دوست دارم، ارتباط داشته باشم  به شدتِ فاکی ناراحتم:/ و بدتر از آن ا اینکه چیزهایی که دوست دارم اینقد دور از دسترس اند و حداقل فاصله شان با من به اندازه ی فاصله‌ی کهکشان راه شیری و آندرومدا است ، میخواهم خودم را بکشم:/ و به طور کل
روزی که تورا ترک کنم ، دیگر چیزی برای از دست دادن نخواهم داشت .
اما تو ، کسی را از دست میدهی ، که دوماه ، فکرش را جایی در غرب ، پادگانی در کرمانشاه گذاشته بود و جسمش ، زانوهایش را در شهری کوچک زیر آفتاب سوزان جنوب ،بغل گرفته بود تا برگردی ...
تو مرا از دست خواهی داد بی وفایم .‌‌..
بسم رب المهدی
 پروانه های سوخته / ۴
حسین جان! برایت لشکر آورده ام...
خودت می دانی که تو تمااااااام عمر و زندگی زینبی؛ پس چه باک از اینکه طفلانم را پیشکش به آستانت کنم؟طفلانم، نذر چشمانت...طفلانم، نذر بودنت...طفلانم، نذر ماندنت...
سرت سلامت برادر...سرت...سرت... 
 
چهارم_محرم_۱۴۴۱
بسم رب المهدی
 پروانه های سوخته / ۴
حسین جان! برایت لشکر آورده ام...
خودت می دانی که تو تمااااااام عمر و زندگی زینبی؛ پس چه باک از اینکه طفلانم را پیشکش به آستانت کنم؟طفلانم، نذر چشمانت...طفلانم، نذر بودنت...طفلانم، نذر ماندنت...
سرت سلامت برادر...سرت...سرت... 
 
چهارم_محرم_۱۴۴۱
جمعه شب تماس گرفت گفت صدات شام نخورده س :) 
خندیدم گفتم واقعا گرسنه م نیست. یک ربع بعد رسید و قاشق قاشق به من غذا و سالاد شیرازی داد. چای دم کرد خوردیم گفت الان صدات صدا شد. رفتم خوابیدم و بعد رفت. 
سعید رفتارهاش درست مثل مامان هست؛ همون اندازه مهربون و دوست داشتنی.
 
 
بر اساس این گزارش در محل دپوی واگن قطارها در کناررودخانه شور صدها واگن خارج از رده برای تعمیرنگهداری می شد و حدود ۱۰۰ واگن به طورکامل در آتش سوخته است
، پیش از ظهر شنبه قطار باری پرند دچار آتش سوزی شد و دود بسیار غلیظ و گسترده ای آسمان پرند را در بر گرفت.
یکی از کارکنان شرکت عمران پرند که در محل حادثه حضورداشت در این خصوص در جمع خبرنگاران گفت: این آتش سوزی از ساعت ۷ بامداد امروز آغاز و با سرایت آتش از واگن ها به یکدیگر تعداد زیادی واگن دچار ح
در حالی که زیر نور غروب، قهوه‌ سوخته‌ی بعدازظهر را به هم می‌زد به آینده فکر کرد، و به آینده‌ای که در پی گذشته آمده بود. او نمی‌دانست که مقدر شده است معمار سلول زندان خودش باشد، نمی‌دانست که اسب تک شاخ رویاهاش در پشت نقاب تصویری به جز یک کرگدن خسته ندارد.
گریان تو هر ذره دنیاست ، حسین(ع)عالم به تمنای تو مولاست ، حسین(ع)
بی عشق تو عشقی نشود با معنادلداری تو مرهم دلهاست ، حسین(ع)
پروانگی ام را تو ببین ، سوخته امای شمع که در واقعه تنهاست ، حسین(ع)
آن ساغر وحدت که توباشی ساقییک جرعه مرا اوج تعالی ست ، حسین(ع)
بسم رب المهدی...
 
 پروانه های سوخته / ۳
رقیه جان! وقتی روضه ات را مرور میکنم، یک سوال با یک دنیا اندوه تمااااام زوایای ذهنم را پر میکند...خودت بگو:  آیا تو هوای دیدن بابا را کرده بودی، یا بابا هوای دستان کوچک تو را؟
 
سوم_محرم_۱۴۴۱
 
خوب برم دیگه این هفته ای کاری توی شرکت چار هم تموم شد خوشبختانه برنامه نویس خانم اکرم قین هم نمیخواد آپدیت بذاره که من بخوام آپدیت کنم سایت هارو برم که باید برم یاناکار جالبه از صبح تا حالا بجز چای چیزی نخورده ام اما بازم گشنم نیست 
لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام , مستم باز می لرزد دلم , دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های بخراشی به غفلت صورتم را تیغ های نپریشی صفای زلفکم را دست و آبرویم را نریزی دل ای نخورده مست لحظه ی دیدار نزدیک است ... #مهدی_اخوان_ثالث
از صبح که بلند شدم کار مثبتی انجام ندادام فقط لینوکس CENTOS رو روی VMWear نصب کرده ام و یه کم توی اینترنت چرخیدم برای بدست آوردن کارهای بعد از نصب ش ... و صبحونه خورده ام که تا حالا نخورده ام مواقعی که میخوام برم از خونه بیرون !!!!!! و الان هم دارم نسکافه میخورم برای رفتن بیرون از خونه
باز هم خوانده به خود دلبرجانانه مرا
برده است نیمه شعبان در میخانه مرا
آن جفا کار فسون با لبک نسترنش
داده است جرعه شراب ازمی وپیمانه مرا
با خط دور لبش با صنم جان و تنش
داده است مستی جان از تب جانانه مرا
کرده است زلف رها بر سر و بر شانه خود
می کند مست و خمار دلبر افسانه مرا
سیدم گشته به دنبال دل سوخته اش
که لب چون شکرش کرده چو دیوانه مرا
من نمی‌دانم هیچ
که اگر جاده های کلمات 
در پس قافیه ها 
ره به پایان ببرند 
از من سوخته مغز 
چه بماند بر جای
 
 و امروز
در دل دخترک امیدوار
امیدی است به فردای سپید
 
در دل شعر سپیدم
دل بی سروپا 
باز چرا میگیرد 
و چرا میگرید
 
اما 
من می‌دانم
که این شعر سپید
در دل روز سیه را 
روزی
لابه‌لای شوق شب های سپید 
میخوانم و میخندم 
به عمری که گذشت
 
:)
در روز زن از مردی که همسر دومش را به قتل رساند  آقای محمد علی نجفی یاد می کنیم.اگر گلوله ها به هدف نخورده بود شاید الان سرلیست لیست رفقاش بود.
خانم ها موقع رای دادن توجهشان فقط به شعارها و حرف ها نیست .
اگر می خواهید سالم و زنده باشید و هوو هم در زندگی تان نیاد موقع انتخابات دقت کنید
 
. .:
نسل سوخته !!!کماکان درحال سوختن...
اینک که  به لطف خداوند یکتا سی و پنج سال از تیک تیک ثانیه های عمرمان را به گورستان گذر زمان تقدیم کرده ایم .
لباسی از خاطرات تلخ و شیرین تن رنجورمان را آذین کرده است...
قیل و قال کودکی،بازی در پس کوچه های محل ،آرزوهای بزرگ و کوچک...
همه یا میخواستیم خلبان بشیم یا معلم!
اولین روز تولدمان را باصدای ترکیدن موشک و روشن شدن شعله انفجار جشن گرفته اند((خاطرات مادرانه))
سالهای کودکی یا در کوه پایه ها و پناهگاهها  به سر م
اشعار حسین دهلوی
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا حسین دهلوی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
چشم تو شهر فرنگی ست که دیدن دارد حسین دهلوی
چشم تو شهر فرنگی ست که دیدن دارد
دیدمت خوب ، دلم حس پریدن دارد
حرف ها می زند از دور نگاهت با من
برق چشمان تو الحق که شنیدن دارد !
قاف امیدی و پاهای من دیوانه
در رسیدن به شما عزم دویدن دارد
گریه کم می کنم اما چشم هایم پی تو
مثل هر ابر دگر عشق چکید
پرندگان رنگی ام گوشه ای نشسته بودند زمین را نوک میزدند در خلوتی غریب و طولانی.
گذاشته بودمشان در فضایی تاریک،
صدا ازشان در نمی آمد،
نور نخورده بودند رنگشان پریده بود،
امشب تمامِ آسمانِ اتاق را پروازِ درنا رنگین کمانی کرده بود!
دوستان سلام
من در نظرات یکی از پست ها از یکی از کاربران پرسیدم؛
اگه دختری به یه پسر بگه این مدت خیلی بدنم درد میکنه، پسر بگه یه ماساژور بگیر هر شب ماساژت بده، دختر هم بگه اینجا (شهری که درس میخونه، هدف از جمله پرانتز اینه که متوجه بشین منظور دختر از اینکه میگه موجود نیست این نیست که آقا پسر بفرما ماساژم بده) موجود نیست... پسر هم بگه من خیلی خوب بلدم ماساژ رو، تو استخر بچه ها التماسم میکنن.
این گفته صحبت معمولیه یا تیکه جنسی یا شوخی نامتعارف؟
ایش
دست های قوی و پرگوشتش را در هوا تکان میداد و با شدت به قلبش میکوفت. یعنی: من! پدرت!
میگفت: تو زندگیم لب به هیچ زهرماری نزدم. یک بار هم نگاه چپ به کسی نکردم. این سینه_با مشت به قفسه سینه اش میکوفت_ تا حالا بوی دود بهش نخورده. ببین پدرت چه سگی بوده، تو توله سگ هم همونجور باش!
انقدر نگاهش سنگین بود که جرات نمیکردم سرم را بالا بگیرم یا حرفی به زبان بیاورم. حتی نمی توانستم عو عو کنم!
تو چند ساله گذشته اولین سالیه که آرزوی تولدم مرگ نیست! نه اینکه نگاهم عوض شده باشه و امید زندگی باشه نه، فقط دلم به حال پدر و مادرم سوخته خیلی سختی کشیدن دلشون یکم آرامش می خواد......
تولدم مبارک پدر و مادرم که با همه بدیام براشون عزیزم....
بابا به شدت مخالف موسیقی بود و تا صدای آن را از اتاق مان می شنید کمربند به دست ظاهر می شد. ما هم همیشه از نبودش استفاده می کردیم و به موسیقی های مورد علاقه مان گوش می کردیم. آن روز هم که بابا نبود، کاست جان عشاق را در دستگاه گذاشته بودم که شجریان می خواند:
« دوش می آمد و رخسار برافرخته بود، تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود»
تا به خود آمدم دیدم بابا کمربندش را مثل گرز رستم تو هوا می چرخاند و به سمت من می آید. معلوم نبود بابا از کجا سر رسیده بود و از آ
بابا به شدت مخالف موسیقی بود و تا صدای آن را از اتاق مان می شنید کمربند به دست ظاهر می شد. ما هم همیشه از نبودش استفاده می کردیم و به موسیقی های مورد علاقه مان گوش می کردیم. آن روز هم که بابا نبود، کاست جان عشاق را در دستگاه گذاشته بودم که شجریان می خواند:
« دوش می آمد و رخسار برافرخته بود، تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود»
تا به خود آمدم دیدم بابا کمربندش را مثل گرز رستم تو هوا می چرخاند و به سمت من می آید. معلوم نبود بابا از کجا سر رسیده بود و از آ
وقتی دستم می سوخت یا بلایی سرم می اومد منم مثل بقیه یه مامان داشتم که براش ناز کنم و اونم با جون دل خریدارش باشه 
ولی امروز هم دستم سوخته و هم دلم ولی مادر نیست 
روز مادراتون مبارک میشه هرکسی این نوشته رو خوند از طرف من هم بره پیش مامانش و محکم بغلش کنه و بوسش کنه ؟
شاید دلتنگی من رفع بشه
مناجات شعبانیه
مناجاتی که در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم که در هیچ یک از ادعیه گفته شده باشد که ادعیه مال همه ائمه است؛ این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همه ائمه است و در این، مسائل بسیار هست؛ معارف بسیار هست و ادب این که انسان چه جور باید با خدای تبارک وتعالی مناجات کند. ما غافلیم از این معانی که وضع چی است. مسئله این است که در مقابل خدا ایستادند آنها. آنها می دانند که در مقابل چه عظمتی ایستادند. آنها معرفت دارند به خدای تبارک و تعالی و
طرف حرامزاده است و یکبار مال حلال نخورده رسما اعلام میکنه که نماز نخونده و طبیعتا مسلمان نیست اما تو این دنیا ککشم نمیگزه...طرف هرروز با یه دختر آشنا میشه و خاک بر سر دختری که با اون دوست میشه اما اونم داره از دنیا لذت میبره...یا مشروب خور و...اما ما که کار خاصی نمی کنیم ضعیف واقع شدیم وضعمونم اینجوریه؛ به معنای واقعی کلمه مستضعف...
بهترین بابای دنیا#پدر
یکی بود یکی نبود، یه موش کوچولو به اسم موش قزی با پدرش زندگی می کرد. بابا موشه از صبح تا شب کار میکرد و شب که به خونه می رسید خسته بود و می خواست استراحت کنه. اما موش قزی شروع می کرد به سر و صدا و بالا و پائین پریدن، تا اینکه بابا موشی سرش درد می گرفت و داد می زد: موش قزی چقد سر و صدا میکنی؟
موش قزی هم گوشه ای کز میکرد و با بابا موشی قهر می کرد.
یکبار پیش خودش گفت: فردا از اینجا می رم تا یه بابای خوب برای خودم پیدا کنم.
فردای آن رو
شایان کوچولو همین طور که راه میرود بلندبلند می خواند بیسکوییت مادر، شیر مادر. از روی تبلیغ محصولات ویتانا که از تلویزیون پخش میشود یاد گرفته. مادرش قربان صدقه اش میرود و در اخر هم با افسوس اضافه میکند: اخه تو که شیر مادر نخورده ای!
شایان جز چند قلپ شیر مادرش را نخورد. انگار که مکیدن بلد نبود.مادرش تمام تلاشش را کرد. انطور کهمیگفت چقدر برای این که شیر خودش را به طور کامل به بچه بدهد فکر و برنامه ریزی کرده بوده. اما شایان مکیدن بلد نبود.حتی وقتی ن
فروش ۱۳۵ متری ورداورد جنوبی
ورداورد جنوبی، خیابان امام حسین (ع)
طبقه سوم
فوق لوکس
ساختمان دارای ۳ طبقه تک واحدی
طبقه سوم
۸۰ متر قدرالسهم دارد
نوساز و کلید نخورده
اماده جهت بازدید
مشاور شما در منطقه مهندس قاسمی 
۰۹۰۲۳۵۷۷۳۷۷
دیدید چی شد؟
آبشش اسب سفیدم سوخت!
به همین سادگی...
چند روزه از زیر اسب سفیدم آب جاری میشه!!
گمونم کلیه هاش چاییده:))
یکی می گفت واترپمپ(آبشش) اسبت سوخته
امروز ببرم مکانیکی ببینم مکانیکم چی میگه؟
نذر کردم اگر آبششش سالم باشه ببرمش کارواش!!(بعد دوماه البته!)؟ نظر مثبتتون چیه؟:))
راست می‌گویند راننده‌ی اتوبوس سکته کرده است، اما راننده‌ی آن اتوبوس نه، راننده‌ی این اتوبوس. این کشور پر است از رانندگانی که سکته‌ی مغزی کرده‌اند. آن دائم الخمرهایی که مست قدرت می‌رانند و دوربین‌ها را از کار می‌اندازند. مسافر، دانش‌آموز زاهدانی‌ باشد یا دانشجوی تهرانی، کشاورز اصفهانی باشد یا کارگر اهوازی، اتوبوس راهیان نور و پر سر و صدا باشد یا هواپیمای عاشق کوه و یاسوج و دنا ، قطار سوخته‌ی تبریز باشد یا کشتی سوخته‌ی سانچی، کهریز
فروش ۱۱۰ متری شهرک الهیه غرب 
ورداورد شمالی، بلوار اردستانی، شهرک الهیه غرب 
طبقات اول تا سوم موجود است
واحدهای شمالی و جنوبی
نوساز و کلید نخورده
بهترین مکان جهت سرمایه گذاری 
قابل رهن تا ۱۴۰ الی ۱۵۰میلیون رهن کامل.
مشاور شما در منطقه مهندس قاسمی 
۰۹۰۲۳۵۷۷۳۷۷
 
من همانم که پنهان ساختمنقشِ سیاهِ زلفِ پریشانِ تو رامن همانم که شدم شعله ی شمعکه تو کردی پرواز در سوزمبال و پر سوخته و جان به فدابنهادی در برم آغوشتکلیشه نمیبافم... نفس هایت در هوایم نباشد نفسی برایم باقی نخواهد ماندروزت مبارک ای تمام من ❤مادر❤#آنی#دلساخته_های_آنی
صاحب باشگاهی که میرم یه خانم میانسال مثلا حدود 45، 50 ساله ولی بهش میاد بین 30 تا 40 سالش باشه. موهای سفید و مشکی که به خاطر گذر عمره اما مثل مش قشنگه و هیکل کاملا ورزشکاری. یه جذبه ی خیلی خاصی هم داره. همه ی رشته ها رو هم کار میکنه، یعنی جوری که اگه یکی از مربی ها نیاد خودش جایگزین میشه. بعضی از رشته ها هم کلا دست خودشن. 
پارسال من حدود 6 ماه نتونستم برم بعدش که رفتم دیدم سوخته! صورتش، دست هاش، گردنش... همه سوخته بودن، توی خود باشگاه هم این اتفاق افتاد.
❆ #آفتاب:
 
سیلی سر خ آفتاب آبروداری  میکندصورت آفتاب سوخته ی کهدستفروش عمر سیاهش است
 
 #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپکوسرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametag
مرده ام... از نفست شور و توان می گیرم
سرِ صبحی به دعاهای تو جان می گیرم
گفته ام مرثیه خوان نام تو را سر بدهد
از مسیحاییِ نامت هیجان می گیرم
هرچه دارم همه را می دهم و در عوضش
یک دل سوخته و اشک روان می گیرم
مستحقِ غضب و آتش قهرم اما
باز از مرحمتت برگ امان می گیرم
برنگشتی و گذر کرد بهارِ عمرم
ذره ذره پس از این رنگ خزان می گیرم
حال که آب گذشت از سر من، با حاجت...
روضه ی امّ بنین و پسران می گیرم
با دل سوخته می گفت: عصا نیست مرا
دست را بر کمرم گریه کنان می گیر
کاش قسمت بشود لطف الهی گاهی
به گدایان برسد طُرفه نگاهی گاهی
می شود بنده ی درمانده و آواره شده
سخت محتاج به آغوشِ پناهی گاهی
هرچه کردم بشوم زائر میخانه نشد
نیست جز گریه سوی میکده راهی گاهی
گاه با یک حسنه پاک شود کوهِ گناه
کوهِ خیرات بسوزد به گناهی گاهی
به خودم گفته ام اصلا شده چون حجتِ حق
از غم و غصه ی یک شیعه بکاهی گاهی؟!
ناله زن نامِ علی را که رجب نزدیک است
دم بزن از بشرِ نامتناهی گاهی
از دلِ سوخته و دوریِ ایوان نجف
می دهد چشم پُر از اشک گواهی گ
خوبه آدما گاهی ضعیف باشن ...
مدام که ادای قوی هارو درمیاری توقع اطرافیان ازت بیشتر میشه.
تایکم توخودت میری و سکوت میکنی میگن چته باز؟؟ لوس نکن خودتو بهت نمیاد!!
آره، بهت نمیاد!
کی دیده زمستون بمونه؟؟
صبح متوجه جوونه های ریز رو درخت های کوچمون شدم. 

ادامه مطلب
سلام علیکم
طاعاتتون قبول...
روز اول ماه، ساعت 9 صبح، یکی از رفقا تماس گرفت و گفت: "فلانی طاعاتت قبول..."
گفتم: "آخه هنوز که به جائی نخورده که طاعاتم قبول باشه(لبخند)"
بعد دیدم نفر دوم اومد و گفت: "میگم انگار ماه رمضون افتاد تو سرازیری!...تا عید چیزی نمونده(لبخند)"
خدایا ما در پناه خودت بگیر تا کچل نشدیم از دست اینا(لبخند)
ادامه مطلب
چند روز پیش ماجرای را شنیدم که ذهنم را به چالش کشید و باعث شد ساعت ها در فکر فرو روم و بیاندیشم که ادمها به کجا می روند و چرا بعضی ها بویی از انسانیت نبرده اند ...
ماجرا از این قرار بود ...
که خانم همسایه مان برای بردن اشغال ها به کوچه می رود تا پلاستیک اشغال را در کانکس شهرداری بیاندازد . صدایی ضعیفی از ناله موجودی کوچک به گوش می رسید با این خیال که بچه گربه ای , داخل اشغال ها گیر کرده باشد با دقت بیشتری داخل کانکس را نگاه می کند و با کمال تعجب و نابا
برای من از داشته هایت نگو،
و از نداشته هایت!
 
از خنده هایی که زیر هزار متر خاکِ تحمیلی
دچار شلیک گلوله های فرهنگ شده اند،
با من، از قهقه هایت بگو!
از صمیمیتت با دستفروش ها،
با ملوان های سیاه سوخته ی بندر،
با سگ های بی پناه خیابان های اهواز بگو.
 
با من از فکرهایی بگو
که زندانیِ سیاه چاله های صد قرنِ پیش اند و
اما هنوز زنده اند.
 
با من دیوانه ی بی زنجیر،
شبیه حس و حال این روزها،
شاعرانه تر، آرام تر، دو نفره تر باش...
 
/.///-/
در کل آدم احساسی هستم ولی بعضی اوقات که با واقعیت های دور وبرم روبه رو میشم میفهمم که احتمالا بیشتر عاشقانه هارو ریختن توی شهرهای بزرگ و برای ما روستایی ها عشق وعاشقی مثل دفترچه های بیمه روستاییست که دیگه خودمونم زیاد بهش اهمیت نمیدیم از بس به دردمان نخورده ://

 
در این لحظه، در حالی‌که چشم‌های خودم پر از خوابه، وروجک رو روی پام خوابوندم. شکمم از بس قار و قور می‌کنه می‌ترسم بیدار بشه! گشنمه در حد سومالی! مامان و بابا و داداش وروجک رفتن جشن قرآن بره‌ی ناقلا. مدیر مهدشون گفته بچه نیارین که مثل پارسال جشن خراب میشه. ظاهرا کلی هم براش هزینه و برنامه‌ریزی کردن.
از دیشب نگم براتون که چه خنده‌بازاری بود :) من اگه مامان بشم و دخترم کاملا تابلو، دو شب جلوی چشم من بشینه کیک بپزه و تزئین کنه، میرم کمکش، میگم اگ
بی تو باحال پریشان و خرابم چه کنم
با دل سوخته و چشم پر ابم چه کنم
 
کعبه را دور ضریحت به طواف اوردی
من که دور از حرمت در تب و تابم چه کنم
 
هر چه خواندیم به جز عشق تو بی حاصل بود
نشود نام تو سر لوح کتابم چه کنم
 
روز محشر که عمل ها همه سنجیده شود
تو به دادم نرسی وقت حسابم چه کنم
 
گر چه از دور به چشم همه چون دریایم
بی تو و اشک غمت مثل سرابم چه کنم
 
بعد یک عمر که زیر علمت سینه زدم
چشم های تو اگر کرد جوابم چه کنم
 
به همه گفته ام ارباب مرا می خواهد
پیش مرد
​​​​​ف-ح ام گم شده، کنار دریا با سیگاری نیمه سوخته و یک گیلاس شراب منتظرم که بیاید و دست در پشتم بگذارد و با آهی بنشیند و بگوید سلام، بلاخره اومدم و لبخند بزند. منم نگاهش بکنم و با یه لبخند بگم سلام و به نوشیدن ادامه بدهم و این لحظات در این نقطه تا هزاران سال متوقف شود. 
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است.
فکر می‌کنید آن مرد چه کرد؟! خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت؟ نه.....
ادامه مطلب
⛔⛔⛔ایست⛔⛔⛔
 ⛔⛔⛔⛔جست و جو دیگر کافیست⛔⛔⛔⛔
 شهران_شهران شمالی  
✅نوساز✅ 
✅کلید نخورده✅
 ✅۶طبقه ۱۱واحدی✅
 ✅پارکینگ✅  
✅انباری✅ 
✅آسانسور✅
 ✅لابی✅ 
 ✅لوکس و لاکچری✅ 
قابلیت خریداری پارکینگ اضافه
 خوش نقشه 
متراژ های مختلف در طبقات مختلف
 همین حالا تماس بگیرید 
✅قویترین فایلینگ منطقه✅  
با هر بودجه ای پیشنهادی داریم
 بهترین هارا از ما بخواهید
 ✅کارشناس امور ملکی نوید: ۰۹۱۲۸۲۹۷۹۰۹✅

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها